پنداره های من

همون عنوان دیگه، گیر ندید به معنا و مفهومش!

پنداره های من

همون عنوان دیگه، گیر ندید به معنا و مفهومش!

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

چه بخواهی! چه نخواهی!

اسماعیل آذربادگان | سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

بارالها…

از کوی تو بیرون نشود

پای خیالم

نکند فرق به حالم ....

چه برانی،

چه بخوانی …

چه به اوجم برسانی 

چه به خاکم بکشانی …

نه من آنم که برنجم

نه تو آنی که برانی ...

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد …

نروم باز به جایی

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

به غیر از تو نخواهم

چه بخواهی چه نخواهی

باز کن در ... که جز این خانه مرا, نیست پناهی!


(خواجه عبدالله انصاری)


  • اسماعیل آذربادگان

لطیف ترین آن لطیف

اسماعیل آذربادگان | سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ب.ظ | ۰ نظر

وقتی به پایین می سرید،

لطافت را به زیر پوستم در مسیر سیرش می سراند...

در مسیر اشک!

اما این بار نه گرم ...

که سرد ... و خنک ... و شاد ...

شاد مانند حال دل بعد از ریختن اشک گرم!

باران است دیگر...

لطیف ترین آن لطیف!

  • اسماعیل آذربادگان

خواب غریبه ها

اسماعیل آذربادگان | سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

و امروز دیدم که چقدر با هم غریبه شده ایم!

حتی دیگر با خودمان هم غریبه شده ایم!

قبل تر ها در خواب، آدم دیگری بودیم، غریبه با آنچه هستیم!

ولی حالا دیگر بنظر می آید کلا خوابیم و در این خواب همیشگی،

به عنوان غریبه ای خودساخته با بقیه غریبه های به ظاهر آشنا زندگی می کنیم!

با خود چه کرده ایم!؟

  • اسماعیل آذربادگان

هوس

اسماعیل آذربادگان | سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

بدجور هوس لمس کاغذ و ورق زدن برگهای یک کتاب را دارم!

دویدن چشم هایم از یک خط به خط دیگر!

اضطراب جاانداختن خطی!

حس دنیایی ورای آنچه حسم، حس می کند!

آن گفت و شنودها، آن پیکارها، آن دیدنیهای خواندنی، آن ...، و چقدر آن های دیگر که حسرتشان و هوسشان چند وقتی است که با من است!

خدای من!

چقدر دست و دلم کتاب می خواهند!

  • اسماعیل آذربادگان

حق در برابر حق

اسماعیل آذربادگان | سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر

دلم و فکرم،

علیه هم می خروشند!

نمیدانم به صراط کدامشان مستقیم شوم؟!

اصلا کدامشان، صراطش، مستقیم است؟!

حق در برابر حق!

  • اسماعیل آذربادگان

خسته ام ...

اسماعیل آذربادگان | سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۲ ب.ظ | ۰ نظر

دیگر خسته ام!

جسم؟! نه!

روح!

روح من پریشان است!

پریشان ترس و احتیاج و ... !

  • اسماعیل آذربادگان